در بازی «دکتر بی»، بازیکنان می توانند با استفاده از سیستم بازی مبتنی بر شبیه سازی فیزیک، بر مشکلات غلبه کنند و لذت تاب خوردن را بازیابند. هاله و جزئیات نقاشی کلی بسیار برجسته است. چیزی که آن را از بازی های دیگر متمایز می کند این است که اثر ریز بیان آن تکان دهنده است و موسیقی مناسب همدلی قوی دارد. تنها نقص ممکن است این باشد که فضای غم انگیز در مراحل میانی و بعدی بازی بسیار قوی است. اگرچه بازی در نهایت صحنه را با یک صحنه سبک با رنگ های روشن و موسیقی نجات داد، اما برای بیرون کشیدن بازیکن از غم کافی نبود.
در ابتدای بازی یک پیرمرد ظاهر می شود. اگرچه بیان تنهایی او به چشم نمی خورد، اما در مقابل من که تجربه زیادی دارم، رنگ اصلی بازی تقریباً یک تم زندگی تراژیک است. پس از خواندن نظرات بسیاری، دیدم که بسیاری از موسیقی را به عنوان یک موسیقی گرم و آرام، آرامش بخش و بازی را به عنوان یک بازی با طراوت توصیف می کنند. نمی توانستم به خودم شک نکنم.
داستان بازی به چهار فصل تقسیم می شود: 1. کودکی 2، جوانی 3، بزرگسالی 4، و پیری. هر کدام مربوط به چهار فصل بهار، تابستان، پاییز و زمستان است. و دقیقاً به دلیل ظاهر چهار فصل است که مردم می توانند غم را بیشتر احساس کنند. در مقابل، غم و اندوه غالباً بر شادی شدید برتری دارد. قهرمان داستان دختر بچه ای است که عاشق بافتنی است. او روزهایی را به یاد می آورد که در کودکی با دوستانش بازی می کرد و به گل های آفتابگردان باغ نگاه می کرد. درست مثل جن که با طول طناب محدود شده بود، نمی توانست جلوتر برود. این راه را برای شورش بعدی هموار کرد.
کودکان نمی دانند تخریب محیطی به چه معناست و وقتی فضای زندگی آنها اشغال شده است به چه معناست. چیزی که شبیه یک تصادف رانندگی به نظر می رسید در واقع یک مشکل آسیب زیست محیطی بود که برای مدت طولانی انباشته شده بود. از کارگاه تولید آسیب دیده، چیزی که از بیرون می دید گاز سمی بود و داخل اتاق تاریک پر از سوسک ها را می دید. دیگر نه خرچنگ ها هستند که فکر می کنید زیبا هستند و نه جویبارها و برکه های شفاف در مزارع. محیط اینجا یک فضای کشنده برای مردن شماست. بی مسئولیتی توسعه دهندگان باعث شده است که تعداد زیادی از مردم به سمت جنوب رفته و افراد بسیار کمی را پشت سر بگذارند و سکوت مرگبار در خاطره قهرمان داستان باقی مانده است.
زمان می گذرد و با گذشت زمان درد به آرامی می گذرد. زمستان می آید و همه چیز سفید است. قهرمان شروع به یادآوری لذت بازی در برف در دوران کودکی خود کرد، اما در این زمان به نظر می رسید که او یک ماشین زنگ زده بود که دیگر نمی توانست کار کند. درست مانند وسایل برقی که مردم اغلب برای مدت طولانی از آن ها استفاده می کنند، پس از مدت ها دیگر نیازی به استفاده ندارند. ، اسقاط می شود
تاریخ بهروزرسانی
۴ دی ۱۴۰۲